منبع الهام فیلم ترسناک نگهبانان کدام افسانه قدیمی است؟
به گزارش مجله هاستفا، ایشانا شیامالان مدت هاست تحت تأثیر طلسم فولکور قرار گرفته است؛ همان داستان هایی که ما نصفه و نیمه آن ها را به خاطر می سپاریم. این موضوع حتی در رابطه با کار او روی سریال خدمتکار (Servant) در مقام کارگردان نیز صدق می نماید؛ سریال پیروز شبکه اپل تی وی که تهیه کننده اجرایی آن پدر ایشانا، ام. نایت شیامالان است. منبع الهام فیلم سینمایی تازه ایشانا، نگهبانان (The Watchers)، نیز شیفتگی او به همین فولکور است. فیلمی که در خطرناک ترین و شوم ترین جنگل افسون شده ای که تا به حال دیده اید اتفاق می افتد.
ایشانا شیامالان پیش از اکران نگهبانان طی مصاحبه ای گفته است: فکر می کنم این اسطوره شناسی به خصوص چیزی است که من در کودکی به شدت با آن ارتباط برقرار نموده ام. به ویژه این (اشاره به فیلم) روایت تاریک تر از اسطوره. به همین علت است که ایشانا برای اولین فیلمی که کارگردانی می کرد، مستقیماً در پی مطلبی مانند رمان ای. ام. شاین (با عنوان نگهبانان) می گشت. و دقیقاً به همین علت بود که او تا به خودش آمد دید در جست وجوی ایرلند است.
این اقتباس سینمایی تریلر - ترسناک نیز مانند رمان نگهبانان نوشته شاین، درباره زن جوانی به نام مینا (با بازی داکوتا فانینگ) است. مینا درست در میانه بدترین دوران زندگی خود است که ماشینش در نزدیکی جنگلی که هرگز نباید به آن وارد می شد، خراب می گردد. آن زمان است که شرایط زندگی مینا از بد به فاجعه تغییر می نماید. با وجود همه تردیدها مینا وارد آن فضای تاریک می گردد؛ جایی که هیچ راه خروج قابل دیدنی در آن وجود ندارد. تنها افراد حاضر دیگر افرادی عمیقاً آشفته و آسیب دیده هستند؛ کسانی مانند سیارا (با بازی جورجینا کمپبل)، زنی که شوهرش را در همان جنگل از دست داده. و مادلین (با بازی اولون فوئره)، یک شخص مادرسالار که بیش از آن چیزی که مایل است بروز دهد، در جنگل به دام افتاده است. با این وجود، تنها چیزی که این افراد می دانند این است: اگر بعد از غروب آفتاب در جنگل باشید، دیگر هرگز خارج نخواهید شد. اگر در کلبه های اطراف در پی سرپناه بگردید، باید انتظار آن را داشته باشید که موجودات فراطبیعی در تاریکی محض شما را دیدن نمایند.
شیامالان درباره چگونگی غوطه ور شدن خود در معمای اسطوره ای نگهبانان شرح می دهد: خوش شانس بودم که با نویسنده کتاب از نزدیک ارتباط داشتم، او در طول فراوری فیلم به یکی از دوستان خوب من تبدیل شد. شاین در این نوع از تاریخ غرق بود، بنابراین پس از ارائه تاریخ شفاهی به من، چند متن به من داد تا آن ها را بخوانم، سپس درباره آن موضوع طولانی و عمیق صحبت کردیم؛ درباره اینکه کدام بخش از روایت واقعاً رخ داده و کدام بخش آن تخیل شده، و درباره اینکه چه سؤالاتی ممکن است وجود داشته باشد. بعد از این ها من به انتخاب خودم چند کتاب خواندم و به مجموعه ای از تصاویر نگاه کردم تا بفهمم دقیقاً درباره چه چیزی صحبت می کنیم.
شیامالان در فیلم نگهبانان حتی به طور ناخواسته به همان وحشت های عامیانه نیمه فراموش شده ای که منبع الهام نویسندگان ایرلندی قدیمی بود، ناخنک زد. برای مثال، در بخشی از نگهبانان که از رمان منبع اقتباس فاصله گرفته، قبل از ورود مینا به جنگل، با خواهرش لوسی آشنا می شویم. نام لوسی، نام شومی برای خوانندگان یک نویسنده ایرلندی خاص است که با علاقه شدید به فولکور و افسانه های بومی خود بزرگ شده بود: برام استوکر.
شیامالان در حالی که به ارتباط نگهبانان با دراکولا (Dracula) برام استوکر فکر می کرد با خنده گفت: بدیهی است که این یک اتفاق کاملاً ناخودآگاه بوده، من تمام مدت داشتم به موسیقی متن فیلم دراکولا (the Dracula) از وویسیچ کیلار گوش می دادم و حالا که فهمیده ام چنین اتفاقی افتاده، ماجرا بسیار خنده دار است.
شیامالان درباره اینکه چه عنصر وحشت انگیزی در جنگل انتظار مینای داستان را می کشد، مرموز عمل می نماید، اما او تأیید نموده که داستان نگهبانان جهان شمولانه است (در جهانی امروز چه کسی احساس ننموده که کسی یا چیزی (مانند دوربین ها) در حال دیدنی اوست، یا احساس ننموده که باید برای دیگران چیزی را تظاهر کند؟). با این وجود شیامالان با فیلم برداری نگهبانان در کشوری که عناصر ماورایی داستان از آن سرچشمه می گرفت، سعی کرد خصلت ایرلندی داستان را حفظ کند.
شیامالان می گوید: من می خواستم تا آنجا که می توانم درباره احساس واقعی زندگی در ایرلند یاد بگیرم. درنهایت چیزی که برای من جواب داد، فیلم برداری نگهبانان در محیط های واقعی بود. در چنین محیط هایی واقعیت به مقدار بسیار زیادی جریان دارد، و بسیاری از تجربه هایی که شما به عنوان فیلم ساز، گروه فراوری و بازیگر دارید، در این محیط ها به فضای سینما ترجمه می گردد. پس از جست وجوی جنگل های زیادی در سراسر این جزیره زمردین، آن ها حتی در یک منطقه نسبتاً دورافتاده و دست نخورده از بیابان در کانتی ویکلو مستقر شدند.
شیامالات شرح می دهد: امید من این است که بتوانید به نوعی در فیلم ببینید که این جنگل به خصوص احساس منحصر به فرد و خاصی را دارد. ما برای مدتی طولانی در پی مکان مناسبی بودیم که احساس می کردم می بایست از نظر سینمایی پرتصویر و به یاد ماندنی باشد، جایی که کاراکتر مختص به خود را داشته باشد. بنابراین ما در اواخر این فرایند به نوعی با این جنگل برخورد کردیم، جنگلی که حس فوق العاده وهم آوری داشت. این احساس بسیار همگن و مرده بود، زمین بسیار نرم بود، به این ترتیب اگر کسی در این جنگل شما را تعقیب می کرد یا به سمت تان می آمد، شما صدای پای او را نمی شنیدید.
هنگامی که شیامالان کارگردان در آن جنگل مشغول فیلم برداری شد، حتی زمزمه های خرافی زیادی مبنی بر اینکه هرگز نباید وارد آن منطقه شد، شنید. یا اینکه چگونه این مکان با افسانه ای که در داستان وجود داشت، مرتبط است. من درواقع با بازیگر اولون درباره فولکور صحبت کردم. یک جورهایی با هم درباره برخی چیزها هم فکری کردیم. او بسیار بسیار شیفته این فولکور بود، دقیقاً همان طور که من بودم.
پدر معروف ایشانا شیامالان به عنوان تهیه نماینده در این پروژه ایفای نقش می کرد و چندین بار از مجموعه بازدید کرد. او بعلاوه می دانست که گاهی باید به ایشانا اجازه بدهد مسیر خودش را بیازماید و او را به حال خود رها کند. شیامالانِ پدر همزمان داشت روی آماده سازی فیلم تله (Trap)، یکی دیگر از فیلم های هیجان انگیز تابستانی، کار می کرد. او کار دخترش را دیده بود و می دانست او از حساسیت های خود در خدمتکار عبور نموده. علاوه بر این، ایشانا این بار فقط کارگردان نبود، بلکه نویسندگی نگهبانان را هم به عهده داشت.
ایشانا می گوید: سریال خدمتکار و تمام پروژه های دیگری که قبلاً انجام داده ام، با یک منظره از پیش مشخص شده مطابقت داشته اند. اما نگهبانان چیزی بود که خیلی دوست داشتم و از همان لحظه ای که کتاب را خواندم به وضوح می توانستم علاقه ام به داستان را ببینم. بنابراین برای من مهم بود که از این غریزه پیروی کنم و درباره آنچه دوست دارم و دوست ندارم صداقت زیادی به خرج بدهم و به خودم فشار بیاورم. پدرم به طرز شگفت انگیزی در این روند حمایت گر بود و به نوعی از بسیاری از تصمیماتی که من گرفتم غافلگیر شد. این طور به نظر می رسید که پدرم متوجه تفاوت پالت های هنری مان شده است.
ایشانا مانند پدرش در داستان سرایی به سمت ژانر گرایش پیدا می نماید، اگرچه سلیقه او بیشتر به سمت داستان های سورئال و شگرف متمایل است. او ذائقه اش را به گونه ای می داند که می توان آن را دقیقاً در گوتیک و ماکابر قرار داد. این زیبایی شناسی ای است که ایشانا می خواهد فراتر از یک جنگل غم انگیز ایرلندی که جهان آن را فراموش نموده، کاوش کند.
شیامالان می گوید: من احساس می کنم همه چیزهای باستانی هنوز وجود دارند، بنابراین فوق العاده است که بتوانیم با چیزهایی که فراموش شده یا گرد و غبار روی شان را گرفته، ارتباط برقرار کنیم. برای همین هم هست که من کاملاً شیفته آن احساس سرک کشیدن به تاریخ هستم.
منبع: Den Of Geek
منبع: دیجیکالا مگ